جدول جو
جدول جو

معنی ساده نمک - جستجوی لغت در جدول جو

ساده نمک
(دَ / دِ نَ مَ)
ملیح. با نمک. نمک ناب و خالص:
ساده زنخدان بدم و ساده کار
ساده نمک بودم و ساده شکر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
ساده نمک
نمک ناب و خالص، بانمک ملیح
تصویری از ساده نمک
تصویر ساده نمک
فرهنگ لغت هوشیار
ساده نمک
((~. نَ))
زیبا، بانمک
تصویری از ساده نمک
تصویر ساده نمک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ مَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 59 هزارگزی شمال قاین واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 107 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و شلغم، شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ نَ مَ)
دهی است از دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند. واقع در 40هزارگزی گرمسار. آب آن از قنات و رود خانه تالیباف. سکنۀ آن 526 تن. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). قصرالملح. محلی در 39هزارگزی گرمسار میان یاتری و سرخ دشت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساده نمکی
تصویر ساده نمکی
عمل و کیفین ساده نمک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده نگر
تصویر ساده نگر
ساده لوح
فرهنگ واژه فارسی سره
خوش باور، زودباور، ساده دل، ساده لوح، مغفل
فرهنگ واژه مترادف متضاد